۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «از رنجی که می‌بریم» ثبت شده است

#اعدام_نکنید

"اعدام تئوریزه کردن جنایته"

این نقل قولی از خاتمی بود که چند سال توی گوشم زنگ میزد تا...

راوی این نقل برام یه خبرنگار الان معروفه که خبرهاش رو بی بی سی هم کار میکنه و توی دنیای سیاست و روشنفکری حرفها برای گفتن داره

خانوادگی همه جامعه شناس و روشنفکر؛ دائما هم بحث سیاسی و اجتماعی و انتقادی توی خونشون رونق داشت و به روز بودن.

ارتباط زیادی باهاشون داشتم و توی جمع های خانوادگی و خصوصی ترشون هم بودم

همونجایی که میبینی در عین منتقد حجاب اجباری بودن، بخاطر نوع حجاب بچه هاشون یه چشم غره هم میرن و تذکر میدن؛

همونجایی که تلوزیونو خاموش میکنن و میگن اینها همه مونتاژه کسی امسال نرفته بود که! ولی یه نفر ازون طرف خونه میگه بابا ملت قبول دارن و میرن بخدا، خودت پاشو برو ببین؛

همونجایی که...

همونجایی که...

همونجایی که زن دایی امروزی و متمدن داشت توی جمع خانوادگی بسیار فرهیخته در مورد اتفاق دردناکی که برای خانم بسیار خوب و تحصیلکرده و صاحب شغل لول بالایی شون افتاده بود، صحبت میکرد

که خیلی دست بخیر بودن و به همه کمک میکردن و دست یکی از کارگرانشون رو هم خیلی گرفته بودن و از صفر به خیلی چیزها رسونده بودشون و بسیار هم مورد اعتمادشون بوده.

یه روز که میخواستن برن سفر و کارگر برای کمک اومده بوده، طمع میکنه و این خانم رو میکشه، همه رگهای بدن رو توی وان حموم میزنه تا جسد سبک تر بشه، تمام استخوان هارو میشکنه و قطعه قطعه میکنه و توی یه چمدون جا میده و میذاره زیرزمین خونه و میره.
چون خانم تنها زندگی میکرد و بچه ها ایران زندگی نمیکردن، موضوع بعد از مدت ها بالاخره روشن میشه و پلیس جسد رو پیدا میکنه.
زن دایی خانوم توی همون جمع، آخر حرفاش خیلی با افتخار گفت پسر مرحومه از خارج اومد و گفت هرچقدر بخواین میدم فقط این آدم رو اعدام کنید!


و من؟ با یک علامت سوال بزرگ بالای سرم که مگه طبق مانیفست شما اعدام تئوریزه کردن جنایت نیست؟؟؟


اونموقع هنوز به تعداد کافی مار نخورده و افعی نشده بودم و فقط پوزخندی از سر ساده بودن ذهن خودم در برابر پذیرش ادعاهای دیگران زدم...


چون همه ما اندازه دختر فروهر هم پای ادعایی که میکنیم نیستیم و به وقتش وقتی منافع خودمون در خطر باشه اتفاقا خیلی هم دنبال اجرای دقیق احکام و قوانینیم
مثل همه اون جمع روشنفکر دوآتیشه که حتی محض نقاب یه #اعدام نکنید که چه عرض کنم، #ای بابا اعدام شد بنده خدا! هم نگفتن ولی الان مطمئنم صفحه همشون روزی دویست بار با این هشتگ داره بیانیه صادر میکنه...


حالا هم اگه هشتگ میزنیم نوع مرگ بالا رو برای عزیزترین آدم زندگیمون تصور کنیم بعد ببینیم برای مجازات چی میخوایم

یکم بی رودروایسی با خودمون حرف بزنیم بد نیست...


الان هم اگه جنسهای مغازه برادرشون توی آتیش سوخته بود، خواهرش هدف حمله مسلحانه قرار گرفته بود، ماشین خودش که تنها منبع درآمدشه به آهن پاره تبدیل شده بود پدرش بخاطر اینها سکته کرده و مرده بود، شاید اونموقع کمی حال قربانیان جنایت ها رو میفهمید و برای کسایی که حتی نمیدونه چطور روند قضایی رو در عین داشتن وکیل طی کردن اینطور براحتی هشتگ نمیزد...


* یکی کهکشان انتها نداره یکی بلاهت رسانه‌ای قوه قضاییه! که هرچی جزییات مهم پرونده ها برای افکار عمومیه رو ترشی میندازه برای روز مبادا...



۱۰ نظر موافقین ۱۴ مخالفین ۲
من

المراه ریحانه یا الرجال قوامون


به بهانه روز زن و به هوای روز مرد


چندی پیش به یاد ایام شباب با دوستی از دوران گذار به بهانه کتاب، چندساعتی کنجی نشسته بودیم و در کمال آرامش صحبت آفاق و انفس میکردیم و گره به الرجال قوامون علی النسا افتاد

طبق تفسیر خاصی دوست میگفت اشتغال، منظور از قوامون است پس چون الان زن و مرد شاغلند، پس حکم نماز جماعت که مرد جلوتر می ایستد و از همین آیه برداشت شده هم نقض میشود

گفتم تفسیر من قوام بودن را تکیه گاه رشد میبیند و همه مناسبات با این رابطه معنی پیدا میکند

هر کاری مانع شکل گیری قوام بودن مرد و رشد پیدا کردن زن میشود، مساله است

چون وظیفه اصلی فکری زندگی بر دوش زن طراحی شده و مرد تسهیل کننده این جریان است، اگر زن رشد نکند زندگی متوقف میشود و اگر مرد قوام نباشد مانع رشد زن است

هر حکمی در خانواده بر همین مبناست؛ زن وظیفه خانه و فرزند ندارد به چه هدفی؟ برای طراحی سبک زندگی

مرد وظیفه برداشتن تمام دغدغه های مادی از روی دوش زن را دارد تا او بتواند بر وظیفه اصلی تمرکز کند

یعنی اگر زنی رشد نکند و ندهد وظیفه اش را انجام نداده و اگر مردی به این رشد کمک نکند قوام نبوده

 و بنظرم تمام قوانین اسلام چرخ دنده اند، یعنی همه باهم جامعه آرمانی تشکیل میدهند و نمیشود با یکی مشکل داشت و یکی را پذیرفت

حداقل میشود صادقانه بگوییم من توان پذیرفتن این حکم را ندارم، نه اینکه از بیخ و بن منکر قوانین و مبدع زمان دار بودن احکام شویم

یک قسمت احکام فهم ابتدایی ماست، یک قسمت تفسیر اشتباه است

حتی حجاب برای من یک حکم درون سازمانی زنانه است که دخلی به جامعه مردان ندارد!

ولی دائما از همه منبر و رسانه و ... که متاسفانه متولیان مردانه دارند، تفسیر مردانه سخیف از حجاب میشنویم

بنظرم درون سازمانی است چون زن ها باهم یک قرار میگذارند که حد متوسط جامعه را از زیبایی و ... بالا نبرند!

اعلام اینکه: من میخواهم به عنوان انسان دیده شوم.

اگر توی زیبا به من نازیبا رحم میکنی و متوسط زیبایی جامعه را بالا نمیبری، من هم دیده میشوم با فکرم با هنرم با عملم و من هم شناخته میشوم و من هم زندگی تشکیل میدهم و من هم امنیت جامعه را یک درجه بالا میبرم

در اصل خود زن ها طراح نظام ارتباطی و کیفیت روابطند نه دنیای مردانه

شاید وقتی دیگر که به رشد زنان اهمیت داده شد طراحی دنیای زنانه هم اتفاق بیفتد... 


صحبت ما به درازا کشید و جزییات قشنگتری داشت و به موضوعات بحث برانگیزتری کشیده شد که در این مقال نگنجد

شقشقیه ای بود که هربار با همایشهای مروارید در صدف و جهاد المراه بیرون میزند...


* پیشاپیش میلاد بهترین خانم جهان و روز خانم بودن مبارک🌹


۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
من

مُترَف


 

هر وقت این جمله پیامبر رو می‌دیدم برام سوال می‌شد که هم‌نشینی با ثروتمند دل رو می‌میراند یعنی چی؟

جای دیگه‌ای دیده بودم که در دین‌داری با بهتر از خودت مقایسه کن در ثروت با بدتر

ولی این جمله برام قابل هضم نبود

چند روز پیش با کسی صحبت به هم‌نشین رسید

اینکه از بچگی بخاطر مدرسه و درس‌خوان بودن همیشه دوستانی از طبقه متمول و مسئول داشته

و چقدر بعدها متوجه اثر همین هم‌نشینی بر رفتار و افکارش شده

می‌گفت طی یکی دو سفر و بعد هم دانشگاه که مجبور شدم با طبقه‌های پایین زندگی کنم و مخصوصا موارد کاری که باید بهشون احترام هم می‌ذاشتم، فکر کردم چرا مردم فرهنگ‌های پایین‌تر رو حساب نمی‌کردم؟ و خیلی بیشتر ازین حرفها...

و چقدر همون تجربه‌ها و دیدن زندگی‌های دیگه چشم‌هاش رو بازتر کرده بوده...

اینکه همیشه حداقل یه فرهنگ قابل قبول از طرف مقابل می‌بینی و به همون منش عادت کردی ولی در عوض بقیه از چشمت می‌افتن یا حتی کمتر براشون ارزش قائل می‌شی چون یاد می‌گیری در مورد عامه اون‌طور فکر کنی و حرف بزنی

مثل همین لفظ "شهرستانی" برای توصیف گستره‌ای از افراد و رفتارهای ذهنی منتسب به اونها

این چند وقت که وسط هر روضه ای سری هم به کربلای دانشگاه می‌زنم اینم بگم موقع انتخاب هم‌اتاقی به وضعیت اقتصادی باید نگاه کرد و با هم کفو هم اتاق شد!

البته تصور افراد از تمکن مالی متفاوته

یکی ماشین سیصد چهارصد میلیونی رو هم تمول حساب نمی‌کنه یکی ممکنه بیرون از خونه غذا خوردن رو هم تمول بدونه

یه بار یکی از روحانی‌های اهل کار و زحمت و معروف صداوسیما گفت یه کسی رو می‌شناسم که میلیاردره و ماشینش 206 ئه

می‌گفت از معدود مواردیه که پول دست آدم صالحه!

 

این‌ها رو هم اینجا نوشتم بمونه که تا این زمان اینطور فکر می‌کنم

اگه آدم میخواد انسانیتش از بین نره یه نهیب‌هایی لازمه به خودش بزنه

اینکه آدم حتی اگر می‌تونه نباید از معمول جامعه خودش به بهونه امنیت و سلامت و بهداشت و .... رفاهش بالاتر بزنه

هم‌نشینی با متمول استاندارد‌های زندگی رو جابجا می‌کنه

برای تفریح و هدیه هر سطحی تو رو راضی و خوشحال نمی‌کنه

سلیقه غذایی هر چیزی رو قبول نمیکنه

نمی‌تونی بفهمی چرا کسی برنج پاکستانی میخوره 

برای یه غذا توی رستوران سه رقمی خرج نمی‌کنه

به راحتی نمی‌پذیری هر چیزی بپوشی

چرا کسی به‌جای مزون، توی حراج خرید می‌کنه

فرق می‌کنه براش سوار اتوبوس بشه یا تاکسی یا دربست

وقتی دلش گرفت یه سر شمال نمی‌ره

...

 

حواسم باشه بعدا جوری زندگی نکنم که اگه کسی که ازم پایین‌تره بهم نزدیک شد از دور و ملموس نبودن دنیاش برام معذب بشه

که بخاطر رضایت من خودشو اذیت کنه

که بخاطر شرمنده نبودن، خودش، زندگی و روحش تحت فشار باشه

 

که یادم نره سختی‌هایی که کشیدم و تلخی هایی که چشیدم

 

حساب کتابهای این چندوقت رو کردم و از خودم خجالت کشیدم

پول این یکی دوماه شاید به اندازه خرج یه خانواده می‌شد

انقدر راحت و بی دغدغه کارت می‌کشم و خیالم راحته که به ضرورتش فکر نمی‌کنم...

این درست نیست

اینکه همیشه به بقیه می‌گم توی اسلام پول درآوردن حتی خیلی هم خوبه ولی خرج کردن قاعده داره ولی خودم رعایت نکردم

میدونم نفسم توی خیلی از ریز ریز ها گیر می‌کنه

می‌دونم دوست دارم پول پای جنس با کیفیت بدم و چند سال استفاده کنم

ولی تا کجا؟

الان فلان قدر برای کفش می‌دم

پس‌فردا که بتونم ده برابرشم می‌دم و دیگه عین خیالم نیست

شاید قبلا سالی یه بار چیزی می‌خریدم که خودمم گرون بودنش رو قبول داشتم ولی الان ...

 

این شأن من نیست...

 

شأن این نیست که فلان سینما و پارک و کافه نرم چون محیطش باب طبع من نیست

شأن اینه جاهایی که عموم جامعه نمی‌تونن ازش خرید بکنن اصلا نباید پا گذاشت




حتی

 

 


۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
من

منشور

* یکبار فیلمی می‌دیدم که در اون آدمی برای اولین بار دوربین چشمی دید و وقتی از توی اون به اطرافش نگاه کرد دنیای عجیب و متفاوتی می‌دید که باور نمیکرد همون محیط قبلی خودشه و چندبار با حیرت دوربین رو به چشمش نزدیک و دور می‌کرد و محو این شگفتی شده بود

این صحنه همیشه جلوی چشمم هست و گاهی هم یادش می‌افتم

وقت‌هایی که با یه نفر صحبت می‌کنی و سر موضوعات مختلف بحث میکنی و متوجه می‌شی طرف مقابل یه دوربین جلوی چشمش گرفته و فقط دنیایی که از توی اون چشمی میبینه رو می‌فهمه و قبول داره و هر چقدر هم بخوای سرش رو بیرون بیاری تا همه اطرافشو ببینه قبول نمی‌کنه و محو دنیای توی چشمی شده...

این ویژگی باعث میشه نتونه آدم‌های اطرافش رو شامل طیف گسترده‌ای از رفتار و علایق ببینه

ناخودآگاه ذهن علاقه داره آدمها رو بر اساس چند تا ویژگی شاخص دسته‌بندی کنه و توی طبقه بچینه

توی هر طیف فکری و اعتقادی و تحصیلی و ... هم این حالت به وفور دیده میشه

به لطف فضای هم مجازی قضاوت‌ها سریع‌تر و تیزتر هم شدن

مثلا جایی می‌بینی کسی نوشته تورو خدا تو خونه حیوون نگه ندارید هم اونا گناه دارن هم ما

بهش میگن ده تا بچه بیاریم خوبه؟ اینجوری شماها راضی میشین؟

کسی میگه آخر شب صدای آهنگتونو پایین بیارین بقیه اذیت نشن

جواب میدن همش نوحه و هیات باشه و گریه خوبه؟ با اون‌ها مشکلی ندارین؟

میگن خداوکیلی حالا که سفر زیارتی حلاله ارز کشورو نبرین سوغاتی بخرین

میگن ببریم آنتالیا و پاتایا خرج فلان کنیم خوبه؟

 

** چند روز پیش توی یه گروه مجازی مطلبی گذاشته شد با این مضمون که داشتن دست راست ارزشه و مواظب باشیم ارزش‌ها بی ارزش نشن

 (البته واضحه که موضوع دست راست نیست و برای تقریب به ذهن عرض میکنم)

پرسیدم چرا صرف داشتن دست راست، ارزشه؟

این به این معنیه که دزدی نمی‌کنم؟

یا به این معنیه که مثلا دزدی‌ای که شامل شروط 16 گانه قطع دست بشه انجام ندادم

یا اصلا دزدی نمی‌کنم ولی تهمت زننده، دروغگو، منحط اخلاقی یا هر چیز دیگه ام

یا با فرض اینکه با اجرای حد، گناه فرد پاک می‌شه کسی که دستش راستش قطع شده از من پاک‌تره

یا شاید دست راست کسی توی جنگ قطع شده

یا اصلا توی نزاع خیابانی قطع شده

یا دزدی کرده و قطع شده ولی همچنان با دست چپش به دزدی مشغوله

یا فرض بگیرید ژان والژان اینجا بود و بعد از دزدی دستش قطع می‌شد، شخصی که خودش همیشه نون داره حق داره بگه باید بر گرسنگی غلبه میکرد و مرتکب دزدی نمی‌شد؟

لزوم داشتن یه ویژگی جسمانی که در ایجاد اون دخیل نیستیم چرا باید ارزش باشه؟

با فرض همه این‌ها لزوما می‌تونیم بگیم صرف داشتن دست راست و قطع نبودنش برای کسی ارزشه حتی توی اسلام بر وجودش تاکیدی شده باشه؟

خب در نهایت فکر بقیه چیزی توی مایه‌های این بود کسی که دست راستش قطع شده الان برای دفاع از خودش داره دلیل میاره یا از بحث به صحرای کربلا می‌زدن که بعله که داشتن دست راست ارزشه و کارهای خدا بی‌حکمت نیست و جامعه غرب که حکم قطع دست ندارن الان گرفتار چه فجایع انسانی و ... شدن


*** در منطق اصل خیلی مشهور " اثبات شی نفی ماعدا نمی‌کند" هست که خلاصه اش اینه: وقتی گفته می‌شه قرمز، رنگ قشنگیه به این معنی نیست که بقیه رنگها زشتن

با همین اصل می‌شه آدمها رو یه طیف گسترده ببینیم

کسی که کتاب می‌خونه معنیش این نیست عقاید عوامانه نداره

کسی که به فلانی رای داده معنیش این نیست با سر تا پای یه کلیت موافقه

کسی که با غیر همجنس خودش صحبت می‌کنه معنیش این نیست با هر کیفیت رابطه ای موافقه

کسی اعتقادات مذهبی نداره معنیش این نیست که هیچ حریمی نداره

کسی که به خدا اعتقاد داره معنیش این نیست هیچ مساله‌ای توی ذهنش نداره

کسی که با موضوع الف موافقه معنیش این نیست حق نداره با ب و جیم مخالفت کنه

کسی که نماز نمی‌خونه و روزه نمی‌گیره معنیش این نیست سفر زیارتی نمی‌ره

و خیلی مثال‌های دیگه که حتی متناقض با همدیگه‌ان و حتما همه‌مون باهاش برخورد کردیم

 

**** سعی کنیم قبل از به سرعت نظر دادن در مورد بقیه، بیشتر و عمیق‌تر نگاهشون کنیم...


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
من

یک بام دو هوا

قبل از اینکه بازی بعدی ایران توی جام جهانی انجام بشه و با ژست اخبار ناراحت کننده شادی ملتو زهر بکنم یه سوال بپرسم...

کسی در مورد بیشتر از دوهزار بچه ای که پدر و مادرشون از ایالات متحده اخراج شدن و اونها رو از والدینشون جدا کردن و به مراکز نگهداری فرستادن نظری نداره؟


* FATF و یمن و قیمت یورو و کمپین مالی واکسن اچ پی وی و کازرون و شهادت مرزبان ها و شیخ علی سلمان و ... هم فراموش شدن...

** ایران میزبان لیگ جهانی(ملتها) والیبال بود و در سه بازی آخر خودش در تهران، ورود خانمها هم به ورزشگاه آزاد بود و صحنه خالی بودن صندلی های سالن دوازده هزار نفری آزادی واقعیت رو نشون میدادن...  

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
من

2030

چند سال پیش که به واسطه کارورزی دوستان رشته‌های مرتبط با مدارس و سکونت اجباری در منطقه 2، داستان‌های مشاورهاشون رو می‌شنیدم، تفاوت فرهنگی و ... در تربیت نسلی رو می‌دیدم که انگار آموزش و پرورش ازشون یه قدم عقبه...

مسائلی که توی شهرهای دیگه هنوز قبح خودشون رو دارن به راحتی جزو رفتارهای روزمره اس...

خانواده‌هایی که هزار و یک مساله اخلاقی داشتن و از کادر مدرسه انتظار تحویل دادن یه انسان نرمال به جامعه رو داشتن

دسترسی دائم به الکل و پورن و غافل شدن خانواده ها از چطور بزرگ شدن بچه‌هاشون

پدری که هر شب مست و لایعقل خانم همراه خودش به خونه ای میاره که با دختر دبستانیش تنها توی اون زندگی میکنه و هیچ حریمی برای روابطش قائل نیست و عوارض بلوغ زودرس فرزندش رو فقط مشاور مدرسه میبینه

مادر پزشک متخصص متاهلی که روابط خارج از عرفش با مرد دیگه، باعث بروز ناهنجاری رفتاری فرزندش توی مدرسه شده

مادری که وقتی شوهر مهندسش هفته ها جنوب کشور کار میکرد مرد دیگه ای رو به خونه میاورد و عوارض روحی این رابطه و مخفی نبودنش، دختر نوجونش رو به افسردگی کشیده بود

پسرهای دبستانی ای که وقتی صحبت های دونفره شون رو اتفاقی می‌شنیدی فکر میکردی دو تا مرد متاهل دارن تجارب خصوصیشون رو به‌هم منتقل میکنن

دخترهای نوجونی که رابطه داشتن با جنس مخالفشون رو جزو حقوق اون پسر می‌دونستن و نه گفتن یا حتی ابراز عدم تمایل، براشون غیرقابل تصور بود

دوران نوجونی احساسات سریعتر رشد میکنن ولی عقل هنوز برای همراهی درست باهاش هماهنگ نشده و چند سال صبر میخواد

پارسال همین موقع ها بود که سند2030 مطرح شد و خب اونموقع هر صحبتی به غیر‌کارشناسانه‌ترین حالت تخطئه می‌شد

اشکال عمده ای که سند2030 داشت این بود که نظام آموزشی نباید در بیرون از کشور نوشته شود که البته تنها اشکال هم نبود و مغایرت های اساسی با دین و عرفمون هم داشت

اول از همه بهتره یه بار متن این سند رو به انگلیسی از توی سایت یونسکو بخونین، و توجه کنید که توی اسناد بین المللی کلمات و بار معناییشون بسیار مهمه و لزوما برداشت شخصی از یه کلمه به معنی درست بودن نیست(کلمه Suspend در متن برجام را به یاد آر)

بعد ترجمه یونسکو به یونسکو جلو برید و هر کلمه ای که فکر میکنید توی ذهن شما مشخصه، در اسناد دیگه این سازمان بررسی بکنید تا به تعریف دقیق کلمه برسید

معروفترین مثال هم کلمه‌ی خانواده، که توی ذهن ما یه خانم و آقاست، ولی منظور یونسکو هر دونفری که کنار هم زندگی می‌کنن( بحث برخورد با دگرباشان جنسی جداست)

مثل کنوانسیون حقوق زنان(رفع تبعیض علیه زنان) که وقتی اونموقع‌ها بندهاش رو برامون میخوندن همه به به چه چه گویان در تعجب بودیم چرا باید ایران مخالف همچین چیزی باشه

وقتی توضیح دادن زمانی که گفته میشه خانم ها اجازه دسترسی به همه مشاغل رو داشته و مورد حمایت باشن، روسپیگری هم جزو مشاغله و ایران باید ازین شغل حمایت بکنه

و اینکه ما نمی‌تونیم بگیم حله! بعد بیایم اونجاهایی که با عرف ما نمیخونه رو انجام ندیم

چون این تعهدنامه های بین المللی معمولا هیات های پیگیری و بررسی و زمان‌بندی اجرا دارن که مثلا دو سال فرصت دارین از نقطه 1به 2 رسیده باشین و در صورت اهمال پیگیری های لازم انجام میشه

مثلا با توجه به تعداد نرمال سقط در یکسال شما موظف به ارتقای بیمارستان ها و امکانات پایان بارداری در همه کشور می‌شین که این موضوع رو نهاد نظارت کننده پیگیری میکنه

در مورد ایران که ما اصلا نهاد و مولفه مشخصی برای نظارت بر نحوه اجرای2030 اعلام نکردیم

نکته جالب اینکه بعضی ازین معاهدات بین المللی خیلی معمولی، پشتوانه نظامی دارن!

اینکه حالا یه عده میگن اومدن خانم اشکی به ماه عسل و صحبت از واکسن اچ پی وی و آموزش های جنسی برنامه ریزی شده بوده و سند 2030 و .... در حقیقت یه خلط مبحثه

هیچ عقل سلیمی آموزش های لازم سن بلوغ، آشنایی با بدن، بیماری های پرخطر و روش انتقال و سلامت جنسی رو رد نمیکنه

و البته آموزشی که به یه نوجون با مختصات اول متن داده میشه، با آموزشی که توی یه روستا توی هرمزگان داده میشه مثل هم و همزمان نیست و نباید باشه ولی در اینکه اصل آموزش باید وجود داشته باشه شکی نیست

چون به اندازه همون موضوعات اول متن، داستان های عجیب‌تر حتی از قشر تحصیلکرده‌ی بدون آموزش درست دیدم و شنیدم...

سند2030 ابعاد گسترده ای داره که اینجا جای بررسی اونها نیست ولی اگر دوست داشتین این برنامه قسمت هایی ازین سند رو بررسی کرده، ببینید.

یا بخونید


۱۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱
من

تباین

خیلی وقتها فکر میکنم
اگه پسر خود مدیر فرودگاه توی پرواز یاسوج بود
اگه دختر خود وزیر همسر ملوان سانچی بود
اگه برادر صاحب معدن توی یورت بود
اگه جنسای خود هیات مدیره که چکش پاس نشده توی پلاسکو بود
اگه پسر یه نماینده مامور جلوی در مجلس بود
اگه پدر استاندار توی چادر زیر بارون بود
اگه خونه یه مسئول توی همون ساختمون داغون شده گلستان هفتم بود
اگه پسر ابتکار توی اهواز کار میکرد
اگه رییس جمهور شب برفی توی جاده نرسیده به تهران بود
اگه خونه تصمیم گیرنده ها پایینتر از خیابون انقلاب بود
......

پیگیری ها و ارزش جون ها خیلی بیشتر از اینها بود

...





*فکر میکنم مصیبت ها ازین بیشتر بودن ولی یادم نمونده...

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
من

دوستان صف دوم و سوم و چهارم و پنجم و ششم و هفتم و هشتم و نهم لطفا به بزرگی خودتون ببخشید

ای دوستان که در صف دوم نشسته اید!
وی دوستان که در صف سوم نشسته اید!
ای دوستان که در صف چارم به هردلیل
یا اینکه جایی از صف پنجم نشسته اید!
ای دوستان... شما... نه... شما... پشت نرده‌ها
آری شما که غرق تبسم نشسته‌اید
ای دوستان که در صف شش، هفت، هشت، نُه
فرقی نمی کند صف چندم نشسته اید
دیگر نصیحت صف اول صلاح نیست!
ای ناصحان که در دل مردم نشسته اید
گویند حرف عدل مگویید و مشنوید
دندان نهید روی جگر خاصه روز عید
وحدت شکن مباش و خیانت مکن دگر
دعوت به کار و خدمت و همت مکن دگر
از کارگر ز دست پر از پینه اش مگو
از دردهای سینه ی بی کینه اش مگو
آیینه ی تظلّم پیر و جوان مباش
فریاد دادخواهی معدنچیان مباش
آخر چه وقت دم زدن از عدل حیدر است؟
نهج البلاغه بسته بماند وزین‌تر است!
وحدت شکسته هر که به دشمن زند نهیب!
حرمت شکسته هر که ز جرأت برد نصیب!
هر شکوه از خیانت دشمن خیانت است!
باید گذاشت تا به ابد دست روی دست
باید گذاشت تا به ابد دست روی دست
گر پشت پا زده ست به عهدی که بسته است
مداح را چکار به نقد و نصیحت است؟
مداح مدح ما کند و بس کفایت است!
***   ***   ***   ***
کم نیست حرف‌های نگفته هنوز هم
کم نیست دردهای نهفته هنوز هم
ذاکر شوی نفس نفست وقف هیئت است
وقف صدای مردم و نذر عدالت است
آموختیم امر به معروف با حسین
هرکس حسینی است و فدایی‌ست یا حسین
مدح حسین نقد کژی‌های امت است
مداح نور دشمن تزویر و ظلمت است
هر دم میان "هِق‌هِق" و "حَق‌حَق" زحق بگو
چون دِعبِل و کُمِیت و فَرَزدَق ز حق بگو
مداح اهل‌بیت زبان نگفته‌هاست
فریاد او صدای هر آنکس که بی صداست
قند است نقد، تلخ شده کامشان چرا؟
عریان شده ست دشنه ی دشنامشان چرا؟
تحریم های تازه رسیده به خیر باد
تحریم دادخواهی و تحریم انتقاد
هرگز نمی‌رویم به ترس از میانه، ما
مرد شهادتیم چنین فاتحانه، ما
ای مردم همیشه مقاوم، به یادها
ای قوم استوار در این گردبادها
ای سروهای در دل تاریخ سربلند
ای مردم همیشه غریب و شکوهمند
تنها اگرچه در دل سنگر رها شویم
ما عهد بسته ایم زبان شما شویم
زخم زبان ز دوست و دشمن چشیده ایم
توهین نکرده‌ایم؛ که توهین شنیده ایم
حاشا در این مجاهده کوتاه آمدن
یا با فساد ثانیه ای راه آمدن

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
من

میثم مطیعی


عادت ندارم در واکنش به مسائل سیاسی اجتماعی مذهبی و... عکس پروفایلمو عوض کنم.
در زندگیم معدود آدمهایی بودن که به مرور و اغلب اوقات با گارد اولیه باهاشون آشنا شدم ولی اثرات عمیقی روی من گذاشتن. آدمهایی که تعدادشون از انگشتهای یک دست کمتره ولی از اعماق قلبم براشون احترام قائلم. کسایی که سخت قبولشون کردم ولی عمیقا بهشون علاقه دارم.
یکی ازین آدمها کسی بود که از سال اولی که دانشجو شدم جسته گریخته اسمشو شنیدم و به مرور باهاش آشنا شدم و بیشتر و بهتر شناختمش.
کسی که توی شرایط مختلف ادب، تواضع، سواد و ایمانش رو نشون داده بود.
کسی که دیده بودم حرفی رو که حق میدونه بدون در نظر گرفتن مصلحت های اجباری و خوشامد دوست و دشمن میزنه و حرف ناحق رو به هیچ عنوان قبول نمیکنه.
هیچوقت با کسایی که فحاشی میکنن نتونستم ارتباط برقرار کنم، این به معنی علیه السلام بودن خودم نیست ولی یکی از مهمترین نکات منفی برای محدود کردن روابطه.
از دیشب نظراتی که براش توی یکی از صفحات مجازی گذاشته میشه رو میخونم و باورم نمیشه یه عده آدمی رو که نمیشناسن و اکثرا تا دیروز اسمش رو هم نشنیده بودن و حتی محتوای تولید شده توسط این شخص رو دقیقا بررسی نکردن با رکیک ترین الفاظ مورد خطاب قرار بدن؛ این جدای از ویژگی های غریبیه که این فرد رو بهش منتسب میکنن.
انتقاد و توهین به هیچ وجه مترادف نیستن بلکه طرز بیان اونه که میتونه اهانت آمیز باشه. با روندی که متاسفانه داره شکل میگیره وارد فضایی میشیم که هر انتقادی توهین محسوب میشه پس هر نقد شونده ای مورد اهانت واقع شده و باید همراه لشکر جواب دهان خردکنی به منتقد (و اهانت کننده) بدن.
* در صف اول علاوه بر رئیس جمهور، رئیس قوه قضاییه، رئیس مجلس، ائمه جمعه، سران نظامی، واعظین دینی، نمایندگان مجلس، کاندیداهای سابق و اسبق، وزراء و کارکنان دولت هم نشسته بودن.
* پارسال هم شعر مشابهی خونده شده بود ولی مثل اینکه یا رسانه وجود نداشته یا ذره بین.
*اعتقاد دارم کسایی که با یه مساله کوچیک شروع به فحاشی میکنن در اصل نه با اون لحظه بلکه با کل روند و پیشینه اون آدم مشکل دارن.


***این پست چیزی که دقیقا میخواستم بنویسم نشد، ولی هرگونه سوالی رو در موردش پاسخگو خواهم بود.

۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
من