مدت طولانیه که ذهنم درگیر یه خلا اساسی توی تاریخ شده که باعث میشه نگاه ناقصی به افراد، شخصیت ها، رویدادها و بستر شکل گیریشون داشته باشیم
شاید نتیجه این پست باعث انتشار یه سلسله پست در آینده بشه
ممکنه با هر تفاوت دیدگاه، اطلاعات، خواننده خاموش یا روشن بودن درمورد این چندتا موضوع هر چیزی که میدونید رو اینجا بنویسید؟ حتی اگه اطلاعات زمان مدرسه یا شنیده ها از اینور و اونور و بدون جزییات دقیق یا حتی غلط توی ذهنتون باشه
جنگ های پیامبر، علت شروعشون و نحوه پایان یافتنشون
همسران و فرزندان پیامبر
صلح حدیبیه، علت صلح، مفاد صلحنامه، بیعت رضوان
فتح مکه و رفتار پیامبر با اهل مکه
تقسیم غنائم بعد از غزوه های خیبر و هوازن
ممنون که وقت میذارین و مشارکت میکنید🌹
ایشالا هیچکدومتون از درس تاریخ متنفر نباشین😁
"اعدام تئوریزه کردن جنایته"
این نقل قولی از خاتمی بود که چند سال توی گوشم زنگ میزد تا...
راوی این نقل برام یه خبرنگار الان معروفه که خبرهاش رو بی بی سی هم کار میکنه و توی دنیای سیاست و روشنفکری حرفها برای گفتن داره
خانوادگی همه جامعه شناس و روشنفکر؛ دائما هم بحث سیاسی و اجتماعی و انتقادی توی خونشون رونق داشت و به روز بودن.
ارتباط زیادی باهاشون داشتم و توی جمع های خانوادگی و خصوصی ترشون هم بودم
همونجایی که میبینی در عین منتقد حجاب اجباری بودن، بخاطر نوع حجاب بچه هاشون یه چشم غره هم میرن و تذکر میدن؛
همونجایی که تلوزیونو خاموش میکنن و میگن اینها همه مونتاژه کسی امسال نرفته بود که! ولی یه نفر ازون طرف خونه میگه بابا ملت قبول دارن و میرن بخدا، خودت پاشو برو ببین؛
همونجایی که...
همونجایی که...
همونجایی که زن دایی امروزی و متمدن داشت توی جمع خانوادگی بسیار فرهیخته در مورد اتفاق دردناکی که برای خانم بسیار خوب و تحصیلکرده و صاحب شغل لول بالایی شون افتاده بود، صحبت میکرد
که خیلی دست بخیر بودن و به همه کمک میکردن و دست یکی از کارگرانشون رو هم خیلی گرفته بودن و از صفر به خیلی چیزها رسونده بودشون و بسیار هم مورد اعتمادشون بوده.
یه روز که میخواستن برن سفر و کارگر برای کمک اومده بوده، طمع میکنه و این خانم رو میکشه، همه رگهای بدن رو توی وان حموم میزنه تا جسد سبک تر بشه، تمام استخوان هارو میشکنه و قطعه قطعه میکنه و توی یه چمدون جا میده و میذاره زیرزمین خونه و میره.
چون خانم تنها زندگی میکرد و بچه ها ایران زندگی نمیکردن، موضوع بعد از مدت ها بالاخره روشن میشه و پلیس جسد رو پیدا میکنه.
زن دایی خانوم توی همون جمع، آخر حرفاش خیلی با افتخار گفت پسر مرحومه از خارج اومد و گفت هرچقدر بخواین میدم فقط این آدم رو اعدام کنید!
و من؟ با یک علامت سوال بزرگ بالای سرم که مگه طبق مانیفست شما اعدام تئوریزه کردن جنایت نیست؟؟؟
اونموقع هنوز به تعداد کافی مار نخورده و افعی نشده بودم و فقط پوزخندی از سر ساده بودن ذهن خودم در برابر پذیرش ادعاهای دیگران زدم...
چون همه ما اندازه دختر فروهر هم پای ادعایی که میکنیم نیستیم و به وقتش وقتی منافع خودمون در خطر باشه اتفاقا خیلی هم دنبال اجرای دقیق احکام و قوانینیم
مثل همه اون جمع روشنفکر دوآتیشه که حتی محض نقاب یه #اعدام نکنید که چه عرض کنم، #ای بابا اعدام شد بنده خدا! هم نگفتن ولی الان مطمئنم صفحه همشون روزی دویست بار با این هشتگ داره بیانیه صادر میکنه...
حالا هم اگه هشتگ میزنیم نوع مرگ بالا رو برای عزیزترین آدم زندگیمون تصور کنیم بعد ببینیم برای مجازات چی میخوایم
یکم بی رودروایسی با خودمون حرف بزنیم بد نیست...
الان هم اگه جنسهای مغازه برادرشون توی آتیش سوخته بود، خواهرش هدف حمله مسلحانه قرار گرفته بود، ماشین خودش که تنها منبع درآمدشه به آهن پاره تبدیل شده بود پدرش بخاطر اینها سکته کرده و مرده بود، شاید اونموقع کمی حال قربانیان جنایت ها رو میفهمید و برای کسایی که حتی نمیدونه چطور روند قضایی رو در عین داشتن وکیل طی کردن اینطور براحتی هشتگ نمیزد...
* یکی کهکشان انتها نداره یکی بلاهت رسانهای قوه قضاییه! که هرچی جزییات مهم پرونده ها برای افکار عمومیه رو ترشی میندازه برای روز مبادا...
برای زه زه عزیز که رقت قلب آموخت
سخت است برای کسی که میدانی دیگر وجود ندارد تا خیل نامه هایی که برایش و به یادش نوشته شده را بخواند بنویسی...
ژوزه مائورو ده واسکونسلوس که رویای کودکی و مسیر بزرگسالی اش را در کتابهایش جا داد تا با شریک کردن دیگران در غم بزرگش بار تحمل آنها برایش سبکتر شود
زه زه ی "درخت زیبای من"
زه زه ی عزیز
تلاش تو برای ارتباط و مهربانی بی مرزت همراه با بی رحمی دنیای برزگسالی که قادر به درک کودکی معصومانه ات نبودند در زمانی که از این دنیای صمیمی و ساده فاصله گرفته بودم مرا تکان داد
عطوفت و مهربانی تو و تلاش برای حفظ دلبستگی های عاطفی کوچکت، احساسات انسانی را که قبل از آن مفهومی برایم نداشت برایم معنی کرد
شاید بارها شنیده باشی اما تو برای من مترجم قلب لطیف بودی
شاید اگر تو را نمی شناختم هرگز این من حاضر نمیشدم...
برای تو که شاید هیچوقت نخوانی❤
ممنون از همدم ماه برای دعوت محترمشان(:
دوست داشتم نامه ای از دکتر یونس و تسنیم بخوانم اگر منت بگذارند🌹
🍀 سال نو مبارک🐭
به بهانه روز زن و به هوای روز مرد
چندی پیش به یاد ایام شباب با دوستی از دوران گذار به بهانه کتاب، چندساعتی کنجی نشسته بودیم و در کمال آرامش صحبت آفاق و انفس میکردیم و گره به الرجال قوامون علی النسا افتاد
طبق تفسیر خاصی دوست میگفت اشتغال، منظور از قوامون است پس چون الان زن و مرد شاغلند، پس حکم نماز جماعت که مرد جلوتر می ایستد و از همین آیه برداشت شده هم نقض میشود
گفتم تفسیر من قوام بودن را تکیه گاه رشد میبیند و همه مناسبات با این رابطه معنی پیدا میکند
هر کاری مانع شکل گیری قوام بودن مرد و رشد پیدا کردن زن میشود، مساله است
چون وظیفه اصلی فکری زندگی بر دوش زن طراحی شده و مرد تسهیل کننده این جریان است، اگر زن رشد نکند زندگی متوقف میشود و اگر مرد قوام نباشد مانع رشد زن است
هر حکمی در خانواده بر همین مبناست؛ زن وظیفه خانه و فرزند ندارد به چه هدفی؟ برای طراحی سبک زندگی
مرد وظیفه برداشتن تمام دغدغه های مادی از روی دوش زن را دارد تا او بتواند بر وظیفه اصلی تمرکز کند
یعنی اگر زنی رشد نکند و ندهد وظیفه اش را انجام نداده و اگر مردی به این رشد کمک نکند قوام نبوده
و بنظرم تمام قوانین اسلام چرخ دنده اند، یعنی همه باهم جامعه آرمانی تشکیل میدهند و نمیشود با یکی مشکل داشت و یکی را پذیرفت
حداقل میشود صادقانه بگوییم من توان پذیرفتن این حکم را ندارم، نه اینکه از بیخ و بن منکر قوانین و مبدع زمان دار بودن احکام شویم
یک قسمت احکام فهم ابتدایی ماست، یک قسمت تفسیر اشتباه است
حتی حجاب برای من یک حکم درون سازمانی زنانه است که دخلی به جامعه مردان ندارد!
ولی دائما از همه منبر و رسانه و ... که متاسفانه متولیان مردانه دارند، تفسیر مردانه سخیف از حجاب میشنویم
بنظرم درون سازمانی است چون زن ها باهم یک قرار میگذارند که حد متوسط جامعه را از زیبایی و ... بالا نبرند!
اعلام اینکه: من میخواهم به عنوان انسان دیده شوم.
اگر توی زیبا به من نازیبا رحم میکنی و متوسط زیبایی جامعه را بالا نمیبری، من هم دیده میشوم با فکرم با هنرم با عملم و من هم شناخته میشوم و من هم زندگی تشکیل میدهم و من هم امنیت جامعه را یک درجه بالا میبرم
در اصل خود زن ها طراح نظام ارتباطی و کیفیت روابطند نه دنیای مردانه
شاید وقتی دیگر که به رشد زنان اهمیت داده شد طراحی دنیای زنانه هم اتفاق بیفتد...
صحبت ما به درازا کشید و جزییات قشنگتری داشت و به موضوعات بحث برانگیزتری کشیده شد که در این مقال نگنجد
شقشقیه ای بود که هربار با همایشهای مروارید در صدف و جهاد المراه بیرون میزند...
* پیشاپیش میلاد بهترین خانم جهان و روز خانم بودن مبارک🌹
"پهلوی یا به دست من یا با خون من از بین میرود"
حالیا مصلحت وقت در آن میبینم
که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم
جام می گیرم و از اهل ریا دور شوم
یعنی از اهل جهان پاکدلی بگزینم
جز صراحی و کتابم نبود یار و ندیم
تا حریفان دغا را به جهان کم بینم
سر به آزادگی از خلق برآرم چون سرو
گر دهد دست که دامن ز جهان درچینم
بس که در خرقه آلوده زدم لاف صلاح
شرمسار از رخ ساقی و می رنگینم
سینه تنگ من و بار غم او هیهات
مرد این بار گران نیست دل مسکینم
من اگر رند خراباتم و گر زاهد شهر
این متاعم که همی بینی و کمتر زینم
بنده آصف عهدم دلم از راه مبر
که اگر دم زنم از چرخ بخواهد کینم
بر دلم گرد ستم هاست خدایا مپسند
که مکدر شود آیینه مهرآیینم
...
یکی از خیرهای جاری در برهه خاصی از زندگی م شرکت در سیر مطالعاتی کتب شهید مطهری و هم نشینی با استادش بود.
جدای از اسم پر طمطراق و طولانی، محتوای درس بسیار دوست داشتنی و متناسب با فهم آدمهای عادی ایه که فقط سوال دارن
سوای هر سبک تفکر و جهان بینی ای که دارین شرکت در این کلاس رو پیشنهاد میکنم ان شا الله مثمر ثمر باشه(:
*اگر امکان شرکت حضوری داشتین از دست ندین و اگر نتونستین از غیر حضوری استفاده کنین
**اگر قدیمتر بود یه متن با فکرتر و بهتر برای معرفی این کلاس و شرح ماوقع مینوشتم ولی فعلا به تلگرافی نوشتن عادت کردم
***اگه ترغیب نشدین کامنت بدین تا ترغیبتون بکنم
****معرفی این دوره به بقیه مثل صدقه جاریه اس، شاید لازم نیست خودتون استفاده کنین، به نیازمند برسونین(:
*****من همیشه از لائیک تا طلبه، به همه معرفی میکنم، سر کلاس هم از همه طیفها حضور دارن، خلاصه قطع کننده زنجیر نباشید😁