ده سال پیش بود، شاید همین روزها بچه مدرسه ای بودم که رفتم کافی نت و برای اهدای عضو ثبت نام کردم.

یادمه موقع زدن اون تیک های اعضای اهدایی یکم از فکر کردن به بدن مرده خودم چندشم شد و برای اهدای قرنیه ام یکم دودل بودم

اونموقع غیر از یه نفر، تو خونه کسی خبر نداشت تا کارتها اومد دم در!

اشتباها دو تا کارت برام فرستاده بودن، احتمالا برای قاب کردن به یاد آن مرحوم مغفور سفر کرده:-)

مامانم که همون موقع میخواست جنازمو تحویل واحد فراهم آوری اعضای پیوندی بدهD-:

از آنجایی که این کارت صرفا جنبه تزیینی دارد و هیچگونه ارزش دیگری ندارد بجز اینکه به خانواده یعنی اولیای دم یادآوری بکنه آن مرحوم خودش اصرار داشت شام شب سوسک و مورچه ها نشه! هربار تلوزیون یا اطرافیان خبر پیوند عضو مرگ مغزی رو اطلاع میدن مامانم یادآوری میکنه من که رضایت نمیدم!

برای رضایت گرفتن امیدم بعد از خدا به احسان علیخانیه، که یه چند تا ماه عسل اسلشر دیگه بره! احتمالا کل خانواده کارت میگیرن و داوطلبانه عضو اهدا میکنن:-)

چند شب پیش هم سینمایی "فصل نرگس" رو پخش میکرد، جدای از اینکه چه فیلم خوبی بود، مامانم هم با دقت داشت میدید و منم به تناسب فضا چند خط روضه میخوندم که چقدر خوبه آدم باقیات صالحات بذاره، چقدر خوبه آدم عاقبت بخیر باشه و بعد از مرگش خوبی هاش ادامه پیدا بکنه و یه عده هنوز از وجودش بهره خیر ببرن، هر کسی که نمیتونه شهید بشه و با رزومه پاک بره، ولی این کار مخصوصا وقتی با انتخاب خودت باشه، شاید باعث بشه یه چیزایی از پرونده ات پاک بشه...

هیچکدوم از ما از فردای خودمون خبر نداره شاید ده سال دیگه برای داشتن یه قلب سالم قراره دعا بکنم زندگی دیگه ای که تموم شده رضایت بده زندگی من ادامه پیدا بکنه...

تو نیکی میکن و در دجله انداز              که ایزد در بیابانت دهد باز

cart

*اونموقع کارتها این شکلی بود الان دیدم عوض شدن ولی اون اسم واحد فراهم آوری اعضای پیوندی آدمو یاد تره بار برادران قصاب زاده و شرکا میندازهD-:

در وب آقاگل بیشتر بخوانید : http://aghagol.blog.ir/post/1175