ای دوستان که در صف دوم نشسته اید!
وی دوستان که در صف سوم نشسته اید!
ای دوستان که در صف چارم به هردلیل
یا اینکه جایی از صف پنجم نشسته اید!
ای دوستان... شما... نه... شما... پشت نرده‌ها
آری شما که غرق تبسم نشسته‌اید
ای دوستان که در صف شش، هفت، هشت، نُه
فرقی نمی کند صف چندم نشسته اید
دیگر نصیحت صف اول صلاح نیست!
ای ناصحان که در دل مردم نشسته اید
گویند حرف عدل مگویید و مشنوید
دندان نهید روی جگر خاصه روز عید
وحدت شکن مباش و خیانت مکن دگر
دعوت به کار و خدمت و همت مکن دگر
از کارگر ز دست پر از پینه اش مگو
از دردهای سینه ی بی کینه اش مگو
آیینه ی تظلّم پیر و جوان مباش
فریاد دادخواهی معدنچیان مباش
آخر چه وقت دم زدن از عدل حیدر است؟
نهج البلاغه بسته بماند وزین‌تر است!
وحدت شکسته هر که به دشمن زند نهیب!
حرمت شکسته هر که ز جرأت برد نصیب!
هر شکوه از خیانت دشمن خیانت است!
باید گذاشت تا به ابد دست روی دست
باید گذاشت تا به ابد دست روی دست
گر پشت پا زده ست به عهدی که بسته است
مداح را چکار به نقد و نصیحت است؟
مداح مدح ما کند و بس کفایت است!
***   ***   ***   ***
کم نیست حرف‌های نگفته هنوز هم
کم نیست دردهای نهفته هنوز هم
ذاکر شوی نفس نفست وقف هیئت است
وقف صدای مردم و نذر عدالت است
آموختیم امر به معروف با حسین
هرکس حسینی است و فدایی‌ست یا حسین
مدح حسین نقد کژی‌های امت است
مداح نور دشمن تزویر و ظلمت است
هر دم میان "هِق‌هِق" و "حَق‌حَق" زحق بگو
چون دِعبِل و کُمِیت و فَرَزدَق ز حق بگو
مداح اهل‌بیت زبان نگفته‌هاست
فریاد او صدای هر آنکس که بی صداست
قند است نقد، تلخ شده کامشان چرا؟
عریان شده ست دشنه ی دشنامشان چرا؟
تحریم های تازه رسیده به خیر باد
تحریم دادخواهی و تحریم انتقاد
هرگز نمی‌رویم به ترس از میانه، ما
مرد شهادتیم چنین فاتحانه، ما
ای مردم همیشه مقاوم، به یادها
ای قوم استوار در این گردبادها
ای سروهای در دل تاریخ سربلند
ای مردم همیشه غریب و شکوهمند
تنها اگرچه در دل سنگر رها شویم
ما عهد بسته ایم زبان شما شویم
زخم زبان ز دوست و دشمن چشیده ایم
توهین نکرده‌ایم؛ که توهین شنیده ایم
حاشا در این مجاهده کوتاه آمدن
یا با فساد ثانیه ای راه آمدن