۲۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نون والقلم» ثبت شده است

لمم

توبه برلب

سبحه برکف

دل پر از شوق گناه

...

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
من

بلوغ


تو به من خندیدی و نمی دانستی؛

من به چه دلهره از باغچۀ همسایه سیب را دزدیدم؛

باغبان از پی من تند دوید؛

سیب را دست تو دید؛

غضب آلوده به من کرد نگاه؛

سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک؛

و تو رفتی و هنوز؛

سال ها هست که در گوش من آرام آرام؛

خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم؛

و من اندیشه کنان غرق در این پندارم؛

که چرا باغچۀ کوچک ما سیب نداشت؛


حمید مصدق

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
من

هیچ

دی کوزه‌گری بدیدم اندر بازار

بر پاره گلی لگد همی زد بسیار

و آن گل بزبان حال با او می‌گفت

من همچو تو بوده‌ام مرا نیکودار



خیام

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
من